شب چهارشنبه اول ارديبهشت ماه هشتاد و نه، وقتي براي ديدن برنامه كنسرت همايون و علي قمصري و گروه حصار به سالن ميلاد وارد شدم در ابتدا شور و هيجاني از حق شناسي و تشويق باشندگان را شاهد بودم كه در پاسخ به آن هرچه ميكردم باز ناتوان بودم. لحظهاي آرام گرفتيم تا با ورود هنرمندان جوان رقص رنگين كمان صداها و چهچههها آغاز شود.
نظم سالن خوب بود و صدابرداري از هميشه بهتر بود.
گروه همنوازان حصار، جوانان برخاسته از اصالت فرهنگ خانوادههاي موسيقي ايران با سرپرستي و آهنگسازي علي قمصري در كنار همايون از برخي ديوارهها و حصارهاي دست و پا گير سنتهاي كهن گذشته، ضمن احترام و فراگيري و حفظ نژادگي هنر آوا و نواي برخاسته از فكر و دست و پنجه و حنجره و دلهاي سازندگان و حافظان نغمات، مقامها و رديفها و آهنگهاي زندگي مردمان هر گله از سرزمين پهناور و كهن ايران زمين، نداي انباشته در انديشه و دلهاي معصومانه خود را، بگونهاي ديگر از عرف گروهنوازيهاي شناخته شده صد ساله اخير كه هركدام در زمان خود تحسين برانگيز و دلنشين بودهاند، با واژهها (موتيفها) و نغمات و رنگين كمان صداهاي زيروبم و ريتمهاي پر شور و حال برخاسته از دل علي قمصري را به گوش جان رساندند.
شنونده در اين شب ميبايد چهار تا چشم و گوش ديگر از كنار دستي خود قرض ميگرفت تا ببيند و بشنود اين جوانان پرانگيزه چه فتنهاي بپا كردهاند.
پنجاه سال است كه در موسيقي حرفهاي در كنار اساتيد و هنرمندان بزرگ و صاحب سبك و آفرينش بودهام. از آنها آموختم و نيز ارائه و تدريس كردم، با ديگر موسيقيهاي پيشرفته ملل كم و بيش آشنا بوده و بهدقت گوش كردهام، از كلاسيك تا جاز و پاپ ماندگار گرفته تا موسيقيهايي كه هرچند سال يكبار از درون جوامع برميخيزد و فروكش ميكند را شنيدهام، اما انديشه ريتميك آهنگيني بدينگونه كه ثانيههاي زودگذر را متوقف كند وهر ثانيه بيش از ده صداي هماهنگ در پيوند با واژههاي دلنشين و ريتمهاي تركيبي و پيچيده را بيافريند تا بحال نديدهام، منظورم سرعت در نوازندگي نيست بل در زماني زودگذر پيوند هنرمندانه و منطقي صداهاي يك واژه از جملگان بر آمده از انديشه علي قمصري است، كه با تردستي نوازندگان پرشور و جوانش همچون چكاچك شمشيرهاي آهنگين سرداران جوان، گاه ميجنگد و گاه نغمه همنوائي سر ميدهد و گاه چون آواز عاشقانه مرغان كوچك و بزرگ جنگلهاي سرسبز كه با نغمه دلبري و دلدادگي جفت خود را به ميهماني زندگي ميخوانند بگوش جان ميرسيد.
اينهمه برخاسته از شهامت جواناني است كه در شرايط مناسب، بار درون خود را آزاد ميكنند و شور و شادي ميبخشند.
هر بار كه شاهد شهامت هنرمندانه هنرمندي خلاق بودهام ديدهام كه چگونه دلهاي زمانه تسخير او شده و با او زندگي كردهاند، نمونه آشكارش استاد حسين عليزاده است كه آغازگر راهي در آهنگسازي و همنوازي شد كه هنرمندان بعد از او اين جرات و شهامت را پيش رو دارند و موفقيت او را همچنان شاهدند.
علي قمصري بشكلي گاه نه چندان دور و گاه متفاوت و مخصوص خود صداهاي زير و بم و هماهنگ را ببازي هنرمندانه ميگيرد و چون آبشاري بر دل شنونده ميريزد. شهامتش از حد گذشته و گستاخانه صداها را مجبور به همزيستي مسالمت آميز ميكند.
از طرز كارش پيداست كه امكانات سازها و نوازندگان را به خوبي ميشناسد. تك تك نوازندگان جوان، سامان صميمي ، نگار خاركن، نوشين پاسدار، عربشاهي، مصباح قمصري، رضائي نيا، نصيري و آئين مشكاتيان همگي در صحنه خوش درخشيدند و بهنگام توان و استعداد همنوازي و همنوايي خود را نشان دادند. سهراب پورناظري شهامت و استعداد فوقالعادهاي در نوازندگي و هماهنگي از خود نشان داد. علي قمصري خود چيرهدست و مسلط ساز را در اسارت خود داشت و صحنه را به خوبي اداره ميكرد.
چنين قطعات سريع و پيچيده را در استوديو بهراحتي ميتوان با چند بار تكرار ضبط كرد اما براي صحنه جرات و اعتماد به نفس و تمرينات فشرده را طلب ميكند كه همگي داشتند.
همايون نشان داد كه فرزند خلف نغمه و آواز است و ريتمها هر قدر تركيبي و پيچيده باشند بهراحتي از عهده بر ميآيد و با استفاده از تكنيك خود تحسين و تشويق همگان را بر ميانگيزد.
در آن شب، اين جوانان پر استعداد كاري كردند كه هر بينندهاي بپا ميخاست و با كف زدنها و فرياد شادي سالن را روي سر خود ميگذاشتند.
در چهره علي قمصري به خوبي ديده ميشد پديدهاي است پرانگيزه كه ميتواند صحنههاي بينالمللي را تسخير كرده و شگفتي بيافريند.
در همين جا با ذكر نكتهاي معترضه به پدران و مادران و مسئولان امور بسنده ميكنم.
كه توان و استعداد جوانان را باور كنيم. انباشت اين نيروهاي پرانگيزه و هدف را ناروا داشته، راه آزاد شدن و به هدف رسيدن آنها را فراهم كنيم. ما در همه زمينههاي اجتماعي، از رياضي و فيزيك و صنعت و هنر گرفته تا پزشكي و ورزش و فرهنگ و ... فراوان نيروهاي انباشته در درون جوانان داريم كه بايد راه آزاد شدن مفيد اين نيروها را دريابيم و برنامهريزي كنيم تا بهشكل شايستهاي در جهت تعالي زندگي آينده مردم به پيش رود و آرامش اجتماعي ببار آورد. و الا انباشت و فشردگي آن به انفجاري تبديل شده كه جز ويراني، پريشاني جامعه و پشيماني حاصلي ببار نخواهد آورد.
يك از صدها سخن اين بود و ما گفتيم
محمدرضا شجريان 1389/2/2
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
درود برعاشقان استاد